خاطرات وكيل/ اگر شما وكيل اين “بانو “بوديد چه مي كرديد؟

به وبگاه تخصصي فناوري و موبايل ايران خوش آمديد.

خاطرات وكيل/ اگر شما وكيل اين “بانو “بوديد چه مي كرديد؟

۱۶ بازديد

شايد اين نادر بودن و نبوغ بهترين انگيزه ها و دلايل ورود به چالش ها و مشكلات زنان بود. در حالي كه من به عنوان وكيل كار مي كردم ، حوادث و مشكلاتي پيش آمد كه نمي توانستم تصور كنم. حتي از طريق مشاوره و گفتگو با همكاران ، فكر كردم احتمال چنين مشكلي نادر …

منبع: گزارشكر يك
خاطرات وكيل/ اگر شما وكيل اين “بانو “بوديد چه مي كرديد؟

خاطرات وكيل/ اگر شما وكيل اين “بانو “بوديد چه مي كرديد؟ https://reporter1.ir/خاطرات-وكيل-اگر-شما-وكيل-اين-بانو-بودي/ گزارشگر يك Sun, 14 Feb 2021 05:46:35 0000 عمومي https://reporter1.ir/خاطرات-وكيل-اگر-شما-وكيل-اين-بانو-بودي/

شايد اين نادر بودن و نبوغ بهترين انگيزه ها و دلايل ورود به چالش ها و مشكلات زنان بود. در حالي كه من به عنوان وكيل كار مي كردم ، حوادث و مشكلاتي پيش آمد كه نمي توانستم تصور كنم. حتي از طريق مشاوره و گفتگو با همكاران ، فكر كردم احتمال چنين مشكلي نادر …

منبع: گزارشكر يك
خاطرات وكيل/ اگر شما وكيل اين “بانو “بوديد چه مي كرديد؟

شايد اين نادر بودن و نبوغ بهترين انگيزه ها و دلايل ورود به چالش ها و مشكلات زنان بود. در حالي كه من به عنوان وكيل كار مي كردم ، حوادث و مشكلاتي پيش آمد كه نمي توانستم تصور كنم. حتي از طريق مشاوره و گفتگو با همكاران ، فكر كردم احتمال چنين مشكلي نادر و نادر است. بهترين انگيزه و دليل ، او زني بود كه وارد چالش ها و مشكلات شد.

خانمي در حدود 70 سالگي كه در ابتدا خود را زن معرفي مي كرد ، حوالي ظهر از منشي خود مشاوره و ملاقات خواست. وقتي منشي مخالفت كرد ، اسرار شب كوري را كشف كرد و به دو دليل توانست در كلاسها شركت كند. اگر بعد از ظهر نباشد ، يك روز كوركورانه صحبت مي كنم و ديگري در ملاقات با آقاي باركويل. وقتي منشي در مورد وضعيت همسرش صحبت كرد ، آنها در آن زمان ملاقات كردند ، هرچند دشوار و تا حدودي غيرممكن بود و به گفته منشي ، منشي را مديون كردند. من ساعت 12 را رزرو كردم چون پذيرفته شدم و كنجكاو شدم و البته مجبور شدم آن را قبول كنم به دليل اكثر تعهدات اخلاقي. ساعت يكشنبه.

صبح روز يكشنبه ، پس از بررسي كارهاي روزمره ، قرار را ساعت 12 با علامت قرمز روي يك كاغذ كه روي داشبورد ماشين نوشته شده بود علامت گذاري كردم تا قرار غيرمعمول فراموشم نكند. كار درست را انجام دهيد: شما بايد ساعت 12 ظهر در سالن عدالت مشورت كنيد !!

آن روز صبح من خيلي سريع تكاليف خود را انجام دادم و حدود ساعت 11 دوباره به دفتر برگشتم و دادخواست دادم. هنگامي كه من قبل از مراجعه به دفتر دادگستري از ساختمان دفتر خارج شدم ، يك زن در سن زن گفت. راننده اتومبيل پرايد: فكر مي كنم آنها به من برگشتند و س askedالي را پرسيدند: شما چطور؟ آقاي جاپاپور دروغ مي گويد ، پسر آه ، همين كه از پله ها پايين آمدم به اين آقا گفتم. او وكيل است و راننده گفت: من يك ساعت مانده ام و نمي دانم. اما خوشحالم كه اينها هستند و حالا شاخ هاي گل شمشير رو به روي من هستند ، ماشاalالله حال مادر چطور است؟

من مزاحم زن شدم و گفتم: “نه مادر ، من وظيفه خود را انجام مي دهم ، به طبقه بالا برويد … اعتراض او به پذيرفتن پيشنهاد او درك و درك او را نشان داد ، مخصوصاً وقتي گفت:” بايد 12 ساله باشد. وقت شما با ارزش است. برو سر كار برس ، هر وقت از كار برمي گردي ، من به دليل درك متقابل و آگاهي او از وضعيت و البته به دليل اينكه ديدار با او بسيار جالب است ، به طبقه بالا مي روم. قبول پيشنهاد و شروع مشاوره يك ساعت زودتر از موعد مقرر.

بعد از تمجيدهاي معمولي ، سرانجام با او وارد دفتر شدم. قبل از ورود به اتاق ، او براي تهيه هزينه مشاوره به دستگاه Posetta رفت. به محض اينكه مي خواستم با احترام با او صحبت كنم … پشت ميزم نشستم و تعجب كردم كه چرا تعارفهاي من او را سوtood تفاهم نكردند و ناراحتش كردند ، بنابراين پشت ميز نشستم و حديث گفتم …

بانو: نيازي به ذكر آنچه در اينترنت از شما ديده ام نيست. و من مي دانم كه شما قاضي مردم نيستيد ، اما براي اينكه خودم را راحت كنم بايد بگويم من زني هستم كه 80 ساله شده است. چند بار تجربه تلخ و شيريني در مورد خودم داشته باشم ، اگر خانواده ام كمي فهميدند و به من كمك كردند ، امروز با يك ستاره سينما يا موسيقي صحبت مي كنم ، شايد استاد فلسفه.

او با وجود نداشتن تحصيلات دانشگاهي بيهوده صحبت نكرده بود و اگر نمي گفت تا كلاس سوم درس نخوانده است ، فكر مي كرد حداقل دوره ليسانس را گذرانده است. سرطان پوست تمام بدن او را تحت تأثير قرار داد ، بنابراين هيچ كس نمي توانست. بيشتر از چند دقيقه به صورت او نگاه نمي كرد ، اما آنقدر مصمم و سوراخ كننده به نظر مي رسيد كه مجبور شد ناخودآگاه او را مجبور كند شش كشش به او بدهد. احتياط وي از ابتداي گفتگو ، مختصات خانواده را به شرح زير شرح داد:پس از مرگ همسر و تنها دخترش كه ازدواج كردند ، او را رها كردند و دو پسر كه با هم زندگي نكرده بودند ، ناخواسته و بي احتياط غرق در مواد مخدر شدند و براي گذراندن شب و روز به خانه مادرشان بازگشتند. .

بانو: من مطمئن هستم كه تاكنون هيچ حادثه اي مانند درد و مشكلات من رخ نداده است. كدام مادر را مي شناسيد؟ شما بايد از ماه اول دريافت مستمري شوهر خود تا پايان موجودي خود دعا كنيد. حقوق اين ماه بايد به سپرده حقوق ماه بعد ضربه بزند تا او بتواند از پس خريد بچه برآيد !!

داستان عجيب يك زن داستان پسران خود را كه در دام افتاده است ، تعريف مي كند.قبل از شنيدن درد اين زن ، من يك حادثه را پشت سر گذاشتم كه يك كودك خانواده معتاد معيشت مادريا را براي جهيزيه خواهرش فروخت تا با پولش مطابقت داشته باشد ، اما تا آن روز من يك مادر تنها 40 ساله بودم ، مادر دست و پاي خود را بسته و ريالي مستمري پدرتان را براي تاكسي يا جرعه خرج كنيد!

همسران سياباش و شيامك چنان معتاد بودند كه به طور پنهاني و ناخودآگاه با فرزندانشان از اين زندگي فرار كردند و ديگر اثري از آن نبود.

وقتي الهه تمام شد ، فهميدم كه حتي داستان شب كوري نيز دروغ است ، بنابراين پسران الهه حدود ظهر مست بودند و ساعتها مي خوابيدند و بقيه به منشي نمي گفتند. به نظر مي رسيد آن روز در سر مادرم عصباني شده است. پيشنهاد چاي و …

اين زن به فكر آزادي خود افتاد ، اما در حرفه وكالت رسيدن به آرامش و اطمينان به نتيجه نسبتاً غيرممكن است! غيرممكن و غيرممكن است كه مشتري ابتدا بخواهد وظيفه محوله را به روشي كه ادعا نمي فهمد انجام دهد و ثانيا مي توانيد از نتيجه آن مطمئن باشيد! عليرغم مشكلات اين دو ، اين مسئله به چالش اصلي پرونده تبديل شد! در چه قالبي ادعاها و دعاوي براي تأمين نياز مشتري طراحي مي شود؟

دشوارترين مرحله كار به وضوح مربوط به يك زن است و من تاكنون پرونده او را نديده ام. هيچ سند يا دليلي براي اثبات ادعاي او وجود نداشت و او انتظار داشت كه كار پسر بدون وجود به پايان برسد. از پليس در تحقيقات مقدماتي!

حالا مخاطبان عزيز ، اين بار يك سري از خاطرات وكالت را تكميل مي كنند و اگر يك وكيل زن بوديد ، چه راهكاري براي او در نظر مي گيريد؟ يا چه توصيه اي به او مي كنيد؟ مادر يا فرزند؟ من دوست و آشنايي ندارم و تصور مي كنم به معناي واقعي كلمه تنها هستم!

*وكيل

منبع: گزارشكر يك
خاطرات وكيل/ اگر شما وكيل اين “بانو “بوديد چه مي كرديد؟

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.